ناهيد معبود- كارشناس آموزش ابتدايي - مرند

گاهي ورود ذرهاي گرد و غبار و خاك در چشم، انسان را از تماشاي باغي بزرگ باز ميدارد و گاهي چند خاري در پاي، آدمي را از درك سبز دشتي وسيع محروم ميكند و گاه رنجش كوچكي از يك دوست يا يك فرد يا يك مسؤول تعليم و تربيت، مثل بادكنكي سمج در ذهني بزرگ و بزرگتر ميشود چنان كه مدتها بين ما و او ديوار ميكشد اما اگر غبار از چشم بشوييم اگر خار از پاي يكديگر درآوريم اگر به ستيزي عقل، بادكنكهاي آماسيده از كبر و غرورمان را بتركانيم باز چشمهايمان به ديدن باغ و بهار روشن خواهد شد و سرسبزي دشت را درك خواهيم كرد و لحظههاي صداقت و صميميت دوست را غنيمت خواهيم شمرد. مدارس همان باغهاي بزرگ هستند كه براي ديدارشان بايد چشم از غبار فرو شست. دانشاموزان شكوفههاي زيبا و دوستداشتني اين باغند و معلمان باغبانان دلسوز و پرشور اين باغ بزرگ هستند. دانشآموزان ديرآموز و عقبمانده ذهني كه پاي در اين باغ بزرگ مينهند همچون شكوفههاي تازهشكفته احتياج به مراقبت دارند، احتياج به محبت دارند، نياز به همدردي دارند. باغبانها بايد به نيازمنديهاي اين شكوفهها توجه كامل داشته باشند و آنها را هدايت و راهنمايي نمايند تا بتوانند محكم و استوار در جايشان بمانند و تبديل به ميوههايي شوند كه باغبانان انتظار آن را دارند. ميتوانيم با تجربيات درستمان دانشآموزان ديرآموزي را كه پاي در سرزمين غريب گذاردهاند همراه با دوستان ديگرشان كه با محيط مدرسه ناآشنا هستند در مسيري درست هدايت كنيم و با رفتاري مناسب و در شأن آنها، از آنها انسانهايي راستين و فداكار بسازيم كه آيندهساز جامعه فردا باشند و در جامعه سر به بالا نگه دارند و مورد تمسخر ديگران واقع نشوند.

حال يكي از مواردي را كه در طول خدمتم اتفاق افتاده است و بيانگر اين موضوع ميباشد، در ذيل ميآورم: زنگ كلاس به صدا درآمد. دانشآموزان را به كلاسهاي خود راهنمايي ميكردم كه دانشآموزي دست در دست مادر گريه ميكرد پرسيدم: دختر قشنگم چرا گريه ميكني؟ گونههاي مادرش سرخ شد. خودش را كنار كشيد و گفت: خانم مدير، مهديه ميگويد شما هم بايد با من سر كلاس بنشيني. با شنيدن اسم مهديه ياد پروندهاي از سنجش افتادم كه به عنوان دانشآموز ديرآموز شناخته شده بود. چون مادر مهديه بيسواد بود، درباره كلمه ديرآموز چيزي نميدانست. با خود گفتم چگونه مادر را قانع كنم. اشاره كردم شما تشريف داشته باشيد. بعد مادر مهديه را توجيه كردم كه آموزش مهديه با بقيه متفاوت است. او كمي كند پيش خواهد رفت. بايد شما با معلم مهديه بيشتر همكاري كنيد تا مهديه بتواند حداقل در سطح متوسط آموزش قرار گيرد.

راهكارهايي كه در اين مورد انجام دادم به اين قرار بود كه پس از تبادلنظر با آموزگار مربوطه قرار شد هر جا كه مناسب ديدند چند نمونه از كارهاي مهديه را به تابلو اعلانات نصب كنند (براي تشويق).

-به او از نظر آموزش توجه بيشتري داشته باشد.

-كمك و پشتيباني همكلاسيها.

-واكنشهاي هيجاني او را بپذيريم.

-نشان دهيم كه دانشآموزان همانند مهديه زياد هستند. نبايد از آموزش كند دلسرد شده و اعتماد به نفس خود را از دست بدهند.

-تكاليفي را طرح كنيم تا از عهده انجام آن برآيد.

-كوچكترين پيشرفت مهديه را مورد تشويق قرار دهيم